گرگور لرچ: امروز در مورد کار با رنگها پرشور هستم.
گرگور لرچ یا آقای حادثه ! را در سمیناری در یک مدرسه گل آرایی به نام “نیکول” ملاقات کردیم . او به یاد می آورد که چگونه 14 سال پیش به دعوت ژورنال “گل” به مسکو آمد و با ما مصاحبه ای انجام داد . و ….. اکنون بعد از گذشت سالها مصمم و غیر قابل نفوذ در نگاه اول با یک ذهن باز و حس شوخ طبعی دوباره روبروی ما نشسته ، شخصیتی صادق که به عنوان استاد در حرفۀ خود شناخته می شود .
گرگور چرا نام شما را آقای حادثه گذاشته اند ؟
چند سال پیش به سوی مسکو پرواز کردم . مسافرت من درست با یک اقدام وحشتناک تروریستی در مسکو همزمان شده بود . به شدت ترسیده بودم ، با عجله به سمت تحویل بار حرکت کردم و چمدانم را از روی تسمه نقاله برداشتم و با تاکسی به هتل رفتم . ولی شب متوجه شدم که اشتباها بار شخص دیگری را بخاطر حوادث فرودگاه برداشته ام ….. مجبور شدم نیمه شب برای دریافت بار خودم مجددا به فرودگاه مراجعه کنم . از آن زمان دوستان به طنز مرا آقای حادثه صدا می زنند .
در فوریه سال 2003 شما تبدیل به قهرمان ستون مطالب مجله ما شدید . آیا سبک کاری شما در طی این مدت تغییری کرده؟
در طول این سالها تلاش زیادی داشته، و سبک های زیادی را مطالعه کرده ام . با باغبانان همکاری داشتم ، فرصتی برای کار با گلهای جدید ، سایه های جدید و ایجاد یک روند جدید داشته ام .البته تغییرات کم نبوده اند . به عنوان مثال ، دو سال پیش بسیاری از آثار را در سبک رومانتیک ایجاد کردم . اما امروز دیگر احساسی نسبت به آنها ندارم . ولی در کار با رنگ ها پر شور هستم و بیشتر در مورد طرح رنگ صحبت می کنم . و این کار مهمی است . ساختار خوب است اما همه چیز نیست . رنگ باعث جذب دیدگان ما می شود . با این حال، امروزه سایه ها متفاوت از گذشته هستند. رنگ های زیادی وجود دارند . گلهای سیاه و قهوه ای مثل : (Carnation ، dahlias) و گل میخک به رنگ کاپوچینو . امروز ما در حال باز کردن سمت و سو و رنگ های جدید هستیم . و من روی این موضوعات کار زیادی می کنم .
کلا״ استاد ،بدون اغراق ! شما مشهور و مورد تحسین بسیاری از مردم هستید . چه پروژه تجاری در حال حاضر در دست دارید ؟
در برنامه ها و سمینارهای گل آرایی شرکت می کنید یا خیر ؟
امروز دیگر در فروشگاه گل فروشی که داشتم مشغول به کار نیستم و امتیاز آن را به محمد یلماز که نفر پنجم در مسابقات قهرمانی جهان در برلین شده بود واگذار کردم . تا به حال ، فقط در برخی مسائل کمک کرده ام . اما بر اساس اسناد مالک فروشگاه محمد محسوب می گردد . کار من تدریس ، برگزاری نمایشگاه ها ، سخنرانی ها و مصاحبه با مطبوعات ، ارتباط با رسانه ها و مسافرت به اقصا نقاط جهان می باشد . سال گذشته و نیمی از امسال به هر شش قارۀ زمین مسافرت کرده ام .
مهمترین چیز در حرفۀ شما چیست ؟
معتقدم که مهمترین موهبتی که در این شغل داشته ام کار با دانشجویانی از اقصی نقاط دنیا می باشد .من یک مرد 67 ساله ام ولی دانشجویانم همه 20 تا 25 ساله اند . و این به من در جهت آموزش به آنها انرژی خاصی می بخشد . ضمنا امروز در مسکوام ، فردا تفلیس ، پس فردا در بیل بائو و بعدا ناپل و …….. سپس به “باد نائر” آلمان باز میگردم . و این ریتم را دوست دارم.
به نظر شما نقاط قوت گل آرایی در روسیه چیست و تفاوت های آن با سبک اروپایی در کجاست ؟
نقاط قوت آن در شور و هیجان و انعطاف پذیری ، و عشق به فرهنگ می باشد . اگر فلوریست ها در روسیه چیزی را کم داشته باشند آن را ایجاد می کنند . و این همان چیزی است که من عاشق آن هستم . امروزه در آلمان در جهت عکس این مسئله رخ می دهد که دلایل بوجود آمدن آن کاملا فرهنگی است . زنان در پست های مدیریتی مشغول و از استقلال برخوردار هستند حتی اگر ازدواج کرده و فرزند داشته باشند . سطح عمومی کمک های مالی ، به فرهنگ کشت گل در سراسر اروپا تعلق می گیرد . که ما می بایست بازارهای جدیدی را شکل دهیم . و این یکی از وظایف من در کار با کشورهایی نظیر آلمان، فرانسه ، انگلستان، هلند و ایتالیا هست .
شما منزل خودتون را آیا هر روز به نوعی با گل تزئین می کنید یا خیر؟ اگر جواب مثبت هست بیشتر چه گل هایی را میتوان در خانۀ شما دید ؟
حتما! من خانۀ خودم را درفرانسه هنگام تعطیلات کاملا با گل تزئین می کنم ، همچنین یک آپارتمان کوچک در شهر باد نائر آلمان دارم . همسرم و خودم زمانی که آپارتمان مان را با گلهای سفید تزئین می کنیم خیلی می پسندیم . من وقت زیادی را در فعالیت و کار با گلها هستم و دوست دارم در منزل آرامش داشته باشم . رنگ سفید برای من فرصتی برای استراحت از دست رنگ های تند است . ما ترکیباتی را بر پایه آب می سازیم . در خانه از فوم گلدار یا سازه های پیچیده استفاده نمی کنم . نه به این دلیل که تنبل باشم ، بلکه فقط می خواهم که گل ها طبیعی باشند . با این حال این بدان معنا نیست که با گلها هیچ چیز نباید درست کرد . فقط در خانه ترجیح میدهم دستکاری ها جزئی باشند .
گل مورد علاقۀ شما چیست ؟
من از این سوال بسیار میترسم . همه این سوال را از من میپرسند . گلهای پیون برای من خیلی عزیز هستند . کار دستی با این گل سخت است . چونکه هر زمان که بخواهند شکفته میشوند ، نه آن زمان که باغبان انتظار آن را می کشد . بنابر این هنگام شکوفا شدن آنها در ماه می ( May ) به نظرم دوره ای شگفت انگیز است .
بسیاری می دانند که شما یک باغ قدیمی دارید . دربارۀ این باغ برایمان تعریف کنید . چه گلها و درختانی در آنجا پرورش می دهید ؟ و چه کسی به آنها رسیدگی می کند ؟
باغ خانوادگی ما اکنون 160 ساله است . پیش از این نیز پدرم درگیر مراقبت از این باغ بود . برای من این باغ جایگاه ویژه ای دارد . اکنون نیز از این باغ همسر برادرم و گاهی اوقات نیز همکاران محمد مراقبت می کنند . میتوان گفت هر دوی ما از این باغ استفاده می کنیم . در صورت نیاز به چمن و شاخۀ گیاهان جهت استفاده در فروشگاه او آنها را از این باغ تهیه می کند . من دوره های آموزشی خودم را در آنجا برگزار می کنم . قبلا در این باغ مجموعه ای غنی از 450 سوسن وجود داشت که متاسفانه در یک زمستان سخت از بین رفت . امروز بیش از 150 گونه از آن سوسن ها بیشتر باقی نمانده است .
برای تزئین مراسم ازدواج خودتان از چه گلهایی استفاده کردید ؟
همه فکر می کنند که من یک دکور عروسی بی عیب و نقص داشته ام ، اما دقیقا بر عکس این مسئله اتفاق افتاد . مادرم مایل بود که ما یک عروسی باشکوه در کلیسای بزرگ مقابل خانه مان داشته باشیم ، اما من و همسرم مطابق میل خودمان رفتار کردیم . عروسی ما در یک کلیسای کوچک و در یک روستای دوردست برگزار شد . در آن مراسم تنها 26 نفر حضور داشتند . همسرم یک لباس سادۀ سفید و یک دسته گل کوچک از گلهای رز و لاینر در دست داشت . کلیسا را هم با گلهای محلی آراستند . مادرم از کار بسیار نا امید شد .
در وقت آزاد به چه فعالیت هایی مشغولید ؟
من انسانی با علایق متفاوت هستم. موسیقی را خیلی دوست دارم . از دوران کودکی با علاقه به آثار موسیقی دانان کلاسیک روس مثل چایکوفسکی و راخمانینف و همینطور آهنگساز چک به نام داورژ گوش میکردم . دیوانۀ سبک هایی مثل بلوز، هیپ هاپ ، بوگی-ووگی و موسیقی فولکلور اشخاص مختلف منجمله اسپانیایی هستم . به همین خاطر اسپانیایی هم صحبت می کنم .
عاشق هنرهای زیبا هستم ، نقاشی می کنم و تابلوهایم جایگاه ویژه ای در کارهایم دارند . در موضوع ارتباطات این خود بخشی از رابطه محسوب میشود . با دیگران و بالاخص با خودم . شور و شوق من یادگیری زبانهای خارجی است . به شش زبان تسلط کامل دارم . پدرم یک زبان شناس فوق العاده بود ، خیلی دوست داشت نویسنده شود ولی روزنامه نگاری ر در پیش گرفت . اما شروع جنگ مانع از ادامه یادگیری او شد . بعد از بازگشتن از جبهۀ جنگ باغبان و با مادرم آشنا شد . پدر بزرگم هم از بزرگترین شاعران قرن نوزدهم آلمان بود .
یکی دیگر از علایق من مطالعۀ آثاری در موضوع آینده نگری جوامع می باشد .برادرم دکترای علوم تاریخ دارد و به گذشتۀ تاریخ جوامع علاقه دارد ولی من بالعکس به آینده شناسی جوامع علاقه دارم . هیچوقت در زندگی غذایی آماده نکرده ام ، اما پسرم یک وبلاگ نویس مشهور آشپزی است . از لحاظ تحصیلات یک معمار داخلی ساختمان و مشغول به تدریس این رشته در مونیخ است . معماری و طراحی یکی دیگر از علایق بزرگ من است . پسرم رویای مرا به تصویر کشید ، و مهندس معمار شد . اما این به آن معنا نیست که من از حرفه ام راضی نیستم .
به سینما چطور، علاقمند هستید ؟
از فیلم های سینمایی با موضوع کمدی خوشم می آید که مرا مجبور به خنده کند اما نه با صدای بلند ، بلکه در درون خودم . اگر چه سینما در زندگی من نقش بزرگی بازی نمی کند .
چه ویژگی های شخصیتی را دوست دارید ؟
محبت موضوعی است که مرا همیشه جذب خود کرده است . در کودکی و نوجوانی خیلی پرشور بودم اما قهرمانان من در زندگی همیشه افراد فروتن و مودب و آرام بوده اند . مربیان و همسرم همگی این ویژگی ها را داشته اند که به این امر افتخار می کنم . استاد بزرگ زندگی ام شخصی است به نام آلبرت اوریچ اهل شهر بن آلمان . او همواره به من می گفت : “هر چیزی را که بتوانی تصویر کنی میتوانی آن را انجام هم بدهی ” .
من هم بسیاری از کتاب هایی را که نوشته ام به استادم تقدیم کرده ام .
ممنون از شما استاد ! به خاطر شرکت در این مصاحبه .
